قشنگ...

ساخت وبلاگ
عارفی معروف به نانوایی رفت و چون لباس درستی نپوشیده بود نانوا به او نان نداد و عابد رفت. مردی که آنجا بود عابد را شناخت، به نانوا گفت این مرد را می شناسی؟ گفت: نه. مردگفت: فلان عابدبود. نانوا گفت: من از مریدان اویم، دوید دنبالش و گفت می خواهم شاگرد ش قشنگ......
ما را در سایت قشنگ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : deldadevelayat بازدید : 96 تاريخ : شنبه 13 آبان 1396 ساعت: 17:56